این‌طور بارم آورده بودند که بترسم، از همه‌چیز، از بزرگ‌تر که مبادا بهش بربخورد، از کوچک‌تر که مبادا دلش بشکند، از دوست که مبادا برنجد و تنهایم بگذارد، از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغم بیاید.