هدایت شده از طوسی مات
پر شده ام از اشک های یک درد ، صدایم را نمی شنوند ، چشمانم را نمی خوانند و گمان میکنند حالم خوب است! و آنها ندیدند برای گرمایِ یک زندگی به دست هایم فوت میکنم. بگذار گمان کنند؛ می نویسم و می دانم در نوشته هایم به دنبالِ نشانه هایی از یک سقوط نمی گردند.خاکستر زرد