🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️
🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋
🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️
🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋
🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️
🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋
🦋☀️🦋☀️🦋☀️
🦋☀️🦋☀️🦋
🦋☀️🦋☀️
🦋☀️🦋
🦋☀️
🦋
#ࢪمان√
🌸دختࢪعموۍچآدࢪۍمن!🌸
#به_قلم_بانو ❄️
#قسمت22
#یاس
نه به حرفای دو ساعت پیشش که عاشقم عاشقم می کرد و نه به حالا که یادش رفته بود با عشق ش اومده بیرون مثلا!
ادم عاشق مگه عشق شو یادش می ره؟
اما هنوز نفهمیده بود من دلخورم و با اب و تاب گفت:
- اون دختر سمت چپی تازه با رفیقم عقد کردن سلیقه نیما هم حرف نداره دختره خیلی قشنگ بود تریپ ش که فوقلاده بود رنگ موهاش زن ارمان قشنگ بود راستی تو موهات چه رنگه؟ حالا بپرسم بری این رنگ کنی خیلی خوشم اومده حیف این چادر و در نمیاری و گرنه از اون لباس ها برات سفارش می دادم ...
برگشتم سمت ش که نگاهی بهم انداخت و جا خورد لب زدم:
- می شه ساکت شی؟ خیلی خوشت اومده ازشون برو یه زن همون جور بگیر ! من نمی دونم منی که هیچ شباهتی به زن روهای تو ندارم چرا اومدی منو گرفتی !
کلافه گفت:
- من که گفتم عاشق ت شد..
داد زدم:
- ادم عاشق وقتی با زن ش می ره رستوران زن شو یادش نمی ره!
داشت سمت خونه می رفت که گفتم:
- نمی خوام برم خونه منو بزار گلزار شهدا .
راه و کج کرد سمت اونجا .
رومو برگردندم و سعی کردم بغض مو قورت بدم تا بتونم حداقل درست نفس بکشم.
ماشین و پارک کرد و پیاده شدم.
خودشم پیاده شد که گفتم:
- کجا می خوام تنها باشم دو ساعت دیگه بیا دمبالم.
راه افتادم که صدام زد:
- یاس ول..
برگشتم و گفتم:
- توروخدا ولم کن یکم راحتم بزار فرار نمی کنم دوساعت دیگه بیا دمبالم.
بهش مجال ندادم و سمت گلزار شهدا راه افتادم.
چادر مو تا حد امکان جلو اوردم تا کسی نگاهش به صورت خیس نیفته!
انقدر که هر روز من می یومدم اینجا و اشک می ریختم یکی شاید فکر می کرد من همسر شهیدم!
انقدر دلم پر بود نزدیک ترین مزار که رسیدم نشستم و زدم زیر گریه.
امشب خلوت بود و به خاطر سرما کسی نبود .
راحت بغض مو شیکوندم و زار زدم.
به این بخت بد زار زدم.
چرا من هر چی بهش فرصت می دم خراب می کنه؟