🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋 🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋 🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋 🦋☀️🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋☀️🦋 🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋 🦋☀️ 🦋 √ 🌸دختࢪ‌عموۍ‌چآدࢪۍمن‌!🌸 ❄️ نه به حرفای دو ساعت پیشش که عاشقم عاشقم می کرد و نه به حالا که یادش رفته بود با عشق ش اومده بیرون مثلا! ادم عاشق مگه عشق شو یادش می ره؟ اما هنوز نفهمیده بود من دلخورم و با اب و تاب گفت: - اون دختر سمت چپی تازه با رفیقم عقد کردن سلیقه نیما هم حرف نداره دختره خیلی قشنگ بود تریپ ش که فوقلاده بود رنگ موهاش زن ارمان قشنگ بود راستی تو موهات چه رنگه؟ حالا بپرسم بری این رنگ کنی خیلی خوشم اومده حیف این چادر و در نمیاری و گرنه از اون لباس ها برات سفارش می دادم ... برگشتم سمت ش که نگاهی بهم انداخت و جا خورد لب زدم: - می شه ساکت شی؟ خیلی خوشت اومده ازشون برو یه زن همون جور بگیر ! من نمی دونم منی که هیچ شباهتی به زن روهای تو ندارم چرا اومدی منو گرفتی ! کلافه گفت: - من که گفتم عاشق ت شد.. داد زدم: - ادم عاشق وقتی با زن ش می ره رستوران زن شو یادش نمی ره! داشت سمت خونه می رفت که گفتم: - نمی خوام برم خونه منو بزار گلزار شهدا . راه و کج کرد سمت اونجا . رومو برگردندم و سعی کردم بغض مو قورت بدم تا بتونم حداقل درست نفس بکشم. ماشین و پارک کرد و پیاده شدم. خودشم پیاده شد که گفتم: - کجا می خوام تنها باشم دو ساعت دیگه بیا دمبالم. راه افتادم که صدام زد: - یاس ول.. برگشتم و گفتم: - توروخدا ولم کن یکم راحتم بزار فرار نمی کنم دوساعت دیگه بیا دمبالم. بهش مجال ندادم و سمت گلزار شهدا راه افتادم. چادر مو تا حد امکان جلو اوردم تا کسی نگاهش به صورت خیس نیفته! انقدر که هر روز من می یومدم اینجا و اشک می ریختم یکی شاید فکر می کرد من همسر شهیدم! انقدر دلم پر بود نزدیک ترین مزار که رسیدم نشستم و زدم زیر گریه. امشب خلوت بود و به خاطر سرما کسی نبود . راحت بغض مو شیکوندم و زار زدم. به این بخت بد زار زدم. چرا من هر چی بهش فرصت می دم خراب می کنه؟