🌺 🌺 ✅ از حبّة العُرَنی، گفت: 🔻 تا ظهر با امیرالمؤمنین علیه السلام بیرون رفتیم در وادی السلام ایستاد گویی که او مخاطب اقوامی است، با ایستادن او ایستادم تا اینکه خسته شدم، سپس نشستم تا اینکه ملول گشتم، سپس برخاستم و دچار همان شدم که بار اول شدم، سپس نشستم تا اینکه خسته شدم، برخاستم و ردایم را جمع کردم و گفتم: ای امیرالمؤمنین به خاطر ایستادن طولانی دلم برای شما سوخت، زمانی استراحت کنید، سپس رداء را پهن کردم تا روی آن بنشیند، فرمود: ای حبّه آن نیست مگر گفتگو و همدمیِ مؤمنی، گفت: گفتم: ای امیرالمؤمنین آنها نیز این چنین هستند؟ فرمود: بله اگر برای تو آشکار می‌شد می‌دیدی که دسته دسته پاهای خود را جمع کرده و نشسته اند و با هم سخن می‌گویند، گفتم: جسم هستند یا روح؟ فرمود: روح هستند، مؤمنی نیست که در مکانی از زمین بمیرد مگر اینکه به روح او گفته شود: به وادی السلام ملحق شو و آن مکانی از بهشت است -. فروع الکافی (بخش سوم از چاپ جدید) ص۲۴۳ 📚ترجمه ج۴۱ ص۲۲۴ •┈••✾◆☀️✧☀️◆✾••┈• @NAHJOLBALAGEHALI •┈••✾◆☀️✧☀️◆✾••┈•