به‌نام‌او دلم تنگ شده برای یک غزل ناب، یک حرف اصیل یک نقطه اتصال برای چسبیدن به همه هویت و داشته‌ام، دلم یک مصرع می‌خواهد که قوت بگیریم، برای همه کارهای بر زمین مانده، برای همه دلسردی‌ها، خستگی‌ها، تاخیرها "دیوان حافظ میان دستانم، زمزمه می‌کنم بسم‌الله الرحمن الرحیم؛ الحمدلله رب العالمین... آقا درب حسینیه امام خمینی را باز می‌کند با‌صلابت و مقتدر همان گونه که برازنده ایران ماست. فالله خیر حافظا می‌خوانم، چشم بد دور از جانش. خبرنگار می‌پرسد برای مرددین چه سخنی دارید؟ همگی منتظرند که آقا نصیحتی بکنند، سخنی، توصیه ای ... نصیحتی در کار نیست، فقط یک مصرع ناب: "در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست" انگشتم میان اوراق دیوان مانده، به جوابم می‌رسم. انگار حمدم مستقیم تا حافظیه رفته‌ است. قشنگی داستان، مصرع اول این غزل است: "راهی‌ست راه عشق که هیچش کناره نیست" کنار نمی‌کشم. پای کار هستم، چقدر کار بر زمین مانده دارم. بسم‌‌الله... خطاط:قاسم ثابتی ارسالی از خانم فاطمه میری طایفه فرد ❇️ عـــــــــــــهــــــــــــد ❇️