💾 یـــکی از هــمکارهای عــبدالمهدی مـی‌گفت: «مـن عاشق قنوت گرفتن عــبدالمهدی در نــمازهایش بـودم. طـوری دست‌هایش را بالا می‌گرفت که یاد قنوت گرفتن شهدا می‌افتادیم و دیـدن قـنوت عبدالمهدی یه حس مــــعنویت عـــجیبی رو مـــنتقل می‌کرد.» «مــرضیه بـدیهی»، هـمسر شـهید مـدافع حـرم «عبدالمهدی کاظمی»، دبـیرستانی بـود کـه با شهید علمدار آشـنا و بـه ایـن شهید و زندگی‌اش عـلاقه‌مند می‌شود؛ آن‌قدر که حتی از خداوند، تقاضای همسری می‌کند که در تــقوا و انـقلابی‌گری هـمچون او بـاشد. «خواب دیدم شهید علمدار با جـوانی دیگر وارد کوچه‌ی ما شدند. وقـتی بـه مـن رسـیدند دست روی شـانه‌ی آن جوان زدند و گفتند: این جوان همان کسی است که شما از ما درخـواست کـردید و متوسل به امام زمان (عج) شدید.» 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR