📻 ✏️نوید شهادت یـک روز بـعد از عقدمان رفته بودیم گلستان شهدا که آن‌جا به من گفت: «حـرف مـهمی بـا شـما دارم کـه در مـراسم خـواستگاری عـنوان نـکردم، چـون مـی‌ترسیدم اگـر بـگویم حتما جوابتان منفی می‌شود.» گفتم: «چه حرفی؟» گفت: «شما در جوانی مرا از دســت مــی‌دهید و مــن شــهید مـی‌شوم.» نـگاهی بـه عـبدالمهدی کـردم و گـفتم: «بـا چـه سندی این حـرف را می‌زنید؟ مگر کسی از آینده خــودش خــبر دارد؟» عـبدالمهدی گـفت: «من قبل از ازدواج، زمانی که درس طــلبگی مــی‌خواندم، خـواب عـجیبی دیدم. رفتم خدمت آیت‌الله نــاصری و خــواب را بـرای ایـشان تعریف کردم. ایشان از من خواستند کـه در مـحضر آیت‌الله بهجت حاضر شـوم و خـواب را بـرای وی تـعریف کـنم. وقتی به حضور آیت‌الله بهجت رسـیدم، نـوید شـهادتم را از ایـشان گرفتم.» 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR