لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
🍃 🗣جلسه دهم / بخش ۵ + ادامه داستان: واقعه چهارم + حقایقی که از بیمارستان بعثت شروع شد. + حیوانات وحشی به من حمله کردند. + با ذکر یا زهرا قفل زبانم باز شد. + با ذکر لا حول و لا قوه الا بالله حیوانات وحشی از من دور شدند. + از زنبور می‌ترسیدم، شیطان در قالب همون حشره ظاهر شد. + فعالیت شدید شیطان در واپسین ساعات عمر + تمثیل شیطان در قالب چهره یک زن در بالین پیرمرد روحانی + دیدن زن نقابدار شیطانی توسط برادرم + فریاد کشیدن زن شیطانی با هر دفعه که ذکر میگفتم. + تلاش شیطان برای دور کردن من از بخش آی سیو و پیرمرد روحانی + تاثیر شیطان در تصمیم‌گیری دکترها برای انتقال من به بخش زنان + رعایت نکردن خط قرمزها در بیمارستان + شوخی و خنده‌های پرستاران با نامحرم باعث آزار بیماران می‌شد. + بیمارستان، بدترین مکان برای جان دادن!! @NDE_IR