یار دبستانی من حیف که کلاس نمی‌روی و شانه‌های نحیفت را زیر بار زمانه می‌گذاری تا در امر معاش با والدین خویش شریک شوی. چقدر روزگار، سیری دیگران را به نرخ تولید زباله به رخ تو می‌کشد و تو چه صبورانه به بازیافت اشتغال داری البته نه بازیافت زباله که به بازی روزگار می‌خندی و از این همه فرصت به یافتن خویش مشغولی که به زودی درهای فرج بر تو گشوده خواهد شد و مردی خواهی بود با عیار بالای غیرت که در روزگار بی نمکی تو نمک روزگار شدی و البته کار نمکی های سال‌های اخیر را از سکه انداختی! سیدرضا جزءمومنی