چشمها پرسش بی‌پاسخ حیرانیها دست‌ها تشنه تقسیم فراوانیها با گل زخم،سر راه تو آذین بستیم داغهای دل ما،جای چراغانیها حالیا! دست کریم تو برای دل ما سرپناهی است دراین بی‌سر و سامانیها وقت آن شد که به گل،حکم شکفتن بدهی ای سرانگشت تو آغاز گل‌افشانیها فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید فصل تقسیم غزلها و غزل‌خوانیها.. سایه امن کسای تو مرا بر سر،بس تا پناهم دهد از وحشت عریانیها چشم تو لایحه روشن آغاز بهار طرح لبخند تو پایان پریشانیها @Nadebun