❣🔆❣🔆❣
#عاشقانه
*دیشب نشستم خاطراتم را نوشتم
از ابتدا تا انتها یادِ شما بود*
چشمان و ابروهای مشکی را سرودم
فرم نگاهت بیش از اینها دلربا بود
از آن همه لطف و تنعم با دل من
انگار قصدت این دو چشم بینوا بود
دستان سردم را گرفتی بین دستت
بیش از همیشه میل دل سوی شما بود
نوش لبت؛ نیش نگاهت ؛ راز چشمت
اینها برای من همه حکم خدا بود
من منتظر از پشت قاب عکس خالی
هردم نگاهم سوی آن موی رها بود
بیرون ز هر قال و مقالی دوستت دارم
هرچند این جمله برایت آشنا بود
صدبار بین چشم و لبهایت تردد کرد
این دل تمام عمر خود در حال درجا بود
من بند این شعر و همین کنج اتاقم
اما دلت چون قبل سرمست و رها بود
فرسوده شد روحم ز تنهایی ؛ کجایی؟
حتی نپرسیدی که این یارو کجا بود؟!....
من هر دو چشمت را به خود مشغول خواهم
ثابت کنی عشقت؛ نه هرگز ادعا بود
هرچند این قلب من بیچاره بردی
لکن بدان عشق من از اول خطا بود
#بچه_شیعه
🔆❣🔆❣🔆