رمضان شهر عشق و عرفان است کشور پرشکوه ایمان است رمضان شور و شوق و احساس است لحظه‌ی وصل با کریمان است رمضان سفره ی خدا هرصبح روی فرش عزیز ایران است فصل آغاز سیر تا عرش است فصل روییدن بهاران است ماه سرکوب شهرت از شهر است کندن ریشه های شیطان است تا خدا میرود دعای همه رمضان آیه های قرآن است نیمه شب ذکرلب؛ ابوحمزه رخصتِ عاشقی به یزدان است با مناجات مسجد کوفه دل من بر امیر؛مهمان است با مجیرش رها شوم از نار و دعای سحر؛ مرا جان است شب قدر است و جوشن از آتش شب قدری که قدر انسان است وای از آن مسجد و از آن شمشیر شب بدبختی یتیمان است آه از آن ساعت و از آن لحظه قلمم هم دگر پریشان است «فزتُ» گفت و جهان فروافتاد خون او تا ابد خروشان است سر او با یقین مَبین برخاک همسرش را سرش به دامان است زینب و غصه و غم و اندوه دل او مثل بیت احزان است آخر این قصیده نام علی‌ست شیعه را او مراد و برهان است @NafasseAmigh