12-Fadaeian_Haftegi_980921_5.mp3
17.59M
سلام بر ابراهیم ابراهیم یادت هست اولین بار کجا و چجوری باهم آشنا شدیم؟ یادت هست کتاب تو رو کنار کتاب سربلند میفروختم؟ ابراهیم یادته هر دوشنبه برات نذری میدادم، هر دفعه هم میگذاشتم خودت انتخاب بکنی. از وقتی کتاب هات رو خوندم و با مرامت آشنا شدم، هرگز امید به برگشتنت نداشتم، هیچ وقت به فکر این نبودم که بیام سر قبرت یا زیر تابوتت رو بگیرم، من میدونم که تو خودت انتخاب کردی که بری و قرار نبود قبری داشته باشی، من میدونم چون تو محو حضرت زهرا(علیها السلام) بودی تو از یه جایی به بعد دیگه خودت نبودی، حتی برای خودت نفس هم نمی‌کشیدی، تو باید مثل مادر سادات می‌شدی. نمیدونم چرا هروقت اسمت رو میشنوم توی ذهنم ( شهید گمنام ) تداعی میشه تو شهید گمنام نیستی ابراهیم تو توی زندگی گمنام بودی، توی عرفان گمنام بودی تو هنوز هم توی این دنیا گمنامی. شنیدم تفحص تو کانال کمیل تموم شده و از راهیان نور امسال همه میان داخل کانال و . . . میدونستم قرار نبود برگردی ولی، دله دیگه یهو تنگ میشه، یهو می‌گیره، یهو بغض میکنه، یهو . . . ابراهیم من هنوز هم که هنوزه تو رو نفهمیدم، نفهمیدم معنی جلو در مسجد خوابیدن یعنی چی؟ نفهمیدم یه سرباز ساده چجوری تو روی فرمانده لشکر میتونه بایسته و بهش تلخی بکنه، ولی فرمانده از این رفتار درس بگیره. نفهمیدم چطوری میشه در عین عاشقی کردن عاقل بود. ابراهیم شهید گمنام دل من، رفیق عزیز دوست داشتنی من، من و دعوت کن پیش خودت یا خودت بیا پیش من.