📚 💎 قسمت هفتم 🔅 زیباتر از زیبایی ما سایۀ هم دیگر را با تیر می زنیم. تا یادم هست بین ما شِکرآب بوده است. بعضی ها خیال می کنند ما باهم رقابت داریم، در حالی که با هم دشمنیم! راستش من هرجا می بینمش، حالم بد می شود و دلم می خواهد از آن جا بیرونش کنم. گاهی هم یک دیگر را تحمل می کنیم؛ اما طولی نمی کشد که از دست هم خسته می شویم و طاقتمان تمام می شود. دعوای ما بر سر ماندن است. انگار هر کداممان بقای خود را در نبودنِ دیگری میدانیم. من فکر می کنم او با همه زن ها دشمنی دارد اما فکر و نیت پلید خود را پنهان می کند. منظورم کیست؟ "برهنگی"! "برهنگی"گاهی آن قدر برای بقای خود، لجاجت می کند که جایی برای من باقی نمی ماند. گاهی هم آن قدر با او مبارزه می کنم که او مجبور شود شرش را کم کند. مرا شناختی؟بله،" "هستم. امان از برهنگی که هر چه بر سر خانم ها می آید از دست اوست! همیشه این طور بوده که برهنگی، زن را فریب داده و با تشویق به جلوه گری، او را بدبخت کرده است. مدام در گوش خانم ها وسوسه می کند: "جلوه گری کن، اندام زیبایت را به رخ دیگران بکش. بگذار زیبایی هایت دیده شود." اما توصیه می کنم اگر"برهنگی" به سراغت آمد و وسوسه ات کرد، به حرف های فریبانه اش توجه نکن، بگو زیبایی ها و بدن عریانم مال کسی است که عاشق روح عریانم باشد. بگو "عریانی" دل مشغولی زنی است که برای خود تاریخ مصرف تعیین کرده و خود را به یک نگاه فروخته است. 📑 کتاب ترگل، ص ۷ ادامه دارد... ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌿@Naghshe_rah313