.
🍃ادامه شرح خطبه۳(شقشقیه)بخش۴
... اين چند جمله کوتاه، واقعيّت بسيار مهمّى را بازگو مى کند که بازتاب آن را در سراسر تاريخ بشر مشاهده مى کنيم. همه جا برترى جويى ريشه جنگها و نزاعها خونين را تشکيل مى دهد، هواپرستى و علاقه به فساد در زمين عامل اصلى نابسامانى هاست و به همين دليل تا با اين خوهاى شيطانى، مبارزه فرهنگى نشود و ايمان و اعتقاد راسخ، سدّى در برابر آن ايجاد نکند، ما هميشه شاهد جنگهاى خونين و بى عدالتيها و نابسامانيها در جامعه بشرى خواهيم بود و حتّى کسانى را خواهيم ديد که تمام ارزشهاى انسانى و مفاهيم اخلاقى و عناوينى همچون آزادى، حقوق بشر و غير آن را دست مايه خود براى وصول به اين اهداف قرار مى دهند.
جالب اين که امام(عليه السلام) از گروهى سخن مى گويد که اعتقادشان با عملشان در تضادّ است، ظاهراً مسلمانند و آيات قرآن و از جمله آيه «تِلْکَ الدّارُ الآخِرَةُ...» را شنيده اند و به آن ايمان دارند ولى انگيزه هاى نيرومند دنياپرستى و طوفان هوا و هوس و دلبستگى فوق العاده به زرق و برق دنيا، اساس ايمان و عقيده آنها را تکان مى دهد و چنان سيلاب عظيمى در درونشان ايجاد مى کند که سدّ ضعيف ايمانشان را در هم مى شکند و با خود مى برد و اين سرنوشت تمام کسانى است که از ايمانى سست و هوا و هوسى نيرومند برخوردار باشند.
3ـ اشاره اى به جنگهاى سه گانه عصر على(عليه السلام)
در خطبه بالا اشاره کوتاه و پرمعنايى به جنگهاى «جمل» و «صفين» و «نهروان» که گردانندگان آنها تحت عنوان «ناکثين» و «قاسطين» و «مارقين» معرّفى شده بودند آمده است به همين دليل ضرورت دارد اشاره گذرايى به جنگهاى سه گانه بالا داشته باشيم.
🔻الف) جنگ جمل
حدود سه ماه بيشتر از بيعت با اميرمؤمنان «على»(عليه السلام) نگذشته بود که تحمّل عدالت آن حضرت بر گروهى از مستکبران، سخت و ناگوار آمد و مخالفتها از سوى آنان شروع شد.
«معاويه» در شام پرچم مخالفت را بر افراشت و حاضر به پذيرش بيعت نبود و براى روياروى با حضرت آماده جنگ مى شد. «على»(عليه السلام) به فرمانداران خود در سه شهر «کوفه» و «بصره» و «مصر» نامه نوشت تا نيروهاى جنگى خود را براى مقابله با «معاويه» اعزام دارند.
در اين گير و دار «طلحه» و «زبير» به بهانه سفر عمره، راهى «مکّه» شدند و در «مکّه» «عايشه» را که از بيعت با آن حضرت ناراضى بود با خويش همراه کردند و به عنوان هوادارى از خون عثمان به سمت «بصره» حرکت نمودند.
قراين به خوبى گواهى مى داد که آنها نه در فکر خوانخواهى «عثمان» بودند و نه دلسوزى براى اسلام، زيرا قاتلان «عثمان» در «بصره» نبودند; بعلاوه لازمه هوادارى از «عثمان» مخالفت با اميرمؤمنان(عليه السلام) نبود، تازه «طلحه» خود از سران مبارزان بر ضدّ «عثمان» بود.
روشن است که هدف آنها از پيمان شکنى (چون با على(عليه السلام) بيعت کرده بودند)، رسيدن به جاه و مقام بود.
سرانجام اين دو، همراه با «عايشه» در ماه ربيع الثّانى سال 36، شهر «بصره» را با نيرنگ تصرف کرده و با گمراه ساختن مردم «بصره» براى خود بيعت گرفتند وشکاف ديگرى در پيکر جامعه اسلامى وارد ساختند.
اميرمؤمنان(عليه السلام) که از اين امر به خوبى آگاه بود، با همان لشکرى که براى دفع توطئه شاميان آمده کرده بود به سوى «بصره» حرکت کرد و نامه اى به فرماندار «کوفه» «ابو موسى اشعرى» براى تقويت اين سپاه نوشت ـ گرچه ابوموسى به نداى امام پاسخ مثبت نداد ولى در نهايت حدود نه هزار نفر از «کوفه» به سوى امام حرکت کردند ـ و در ماه «جمادى الاخرى» دو لشکر با هم روبه رو شدند و به نقل «تاريخ يعقوبى» اين جنگ تنها چهار ساعت طول کشيد که لشکر «طلحه» و «زبير» در هم شکست و از آن جا که براى تحريک مردم «بصره» «عايشه» همسر پيامبر را بر شترى سوار کرده بودند، اين جنگ «جنگ جمل» ناميده شد; مقاومت لشکر مخالف، در اطراف شتر «عايشه» بسيار سرسختانه بود. امام(عليه السلام) فرمود: «تا شتر سرپاست جنگ ادامه خواهد يافت، شتر را پى کنيد» چنين کردند و شتر از پا درآمد و جنگ به پايان رسيد، «طلحه» و «زبير» هر دو به قتل رسيدند (طلحه در ميدان جنگ به وسيله يکى از همرزمانش يعنى مروان، و زبير در بيرون صحنه) و روز اوّل «ماه رجب» بود که اميرمؤمنان على(عليه السلام) «عايشه» را به خاطر احترام پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) محترمانه به مدينه فرستاد.
در اين جنگ به گفته بعضى ده هزار نفر و به روايتى هفده هزار نفر از طرفين کشته شدند و با اين ضايعه عظيم نخستين مخالفت جدّى، درهم شکسته شد و مسئوليّت آن برگردن آتش افروزان جنگ قرار گرفت.(17)
ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2