⚘ 📚نهج البلاغه/نامه۳۱/به حضرت مجتبی ۷ _ اي پسرم من تو را از دنيا و تحوّلات گوناگونش، و نابودي و دست به دست گرديدنش آگاه كردم، و از آخرت و آنچه براي انسانها در آنجا فراهم است اطّلاع دادم، و براي هر دو مثالها زدم، تا پند پذيري، و راه و رسم زندگي بياموزي، همانا داستان آن كس كه دنيا را آزمود، چونان مسافراني است كه در سر منزلي بي آب و علف و دشوار اقامت دارند و قصد كوچ كردن به سرزميني را دارند كه در آنجا آسايش و رفاه فراهم است. پس مشكلات راه را تحمّل ميكنند، و جدايي دوستان را ميپذيرند، و سختي سفر، و ناگواري غذا را با جان و دل قبول ميكنند، تا به جايگاه وسيع، و منزلگاه أمن، با آرامش قدم بگذارند، و از تمام سختيهاي طول سفر احساس ناراحتي ندارند، و هزينه هاي مصرف شده را غرامت نمي شمارند، و هيچ چيز براي آنان دوست داشتني نيست جز آن كه به منزل أمن، و محل آرامش برسند. امّا داستان دنيا پرستان همانند گروهي است كه از جايگاهي پر از نعمتها ميخواهند به سرزمين خشك و بي آب و علف كوچ كنند، پس در نظر آنان چيزي ناراحت كننده تر از اين نيست كه از جايگاه خود جدا ميشوند، و ناراحتيها را بايد تحمّل كنند. ⚘ @Nahjolbalaghe2 ۳۱