قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه یوسف آیات(۷۷ الی۷۹)🔹 🔷چرا فداکارى برادران یوسف پذیرفته نشد؟ برادران س
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه یوسف آیات(۸۰ الی۸۲)🔹 👨‍👦‍👦برادران سرافکنده به سوى پدر بازگشتند برادران آخرین تلاش خود را براى نجات بنیامین کردند ولى تمام راه ها را به روى خویش بسته دیدند. از یک سو مقدّمات کار آن چنان چیده شده بود که ظاهراً تبرئه برادر امکان نداشت و از سوى دیگر، پیشنهاد پذیرفتن فرد دیگرى به جاى او نیز از طرف عزیز مصر رد شد. ازاین رو مأیوس شدند و تصمیم به مراجعت به کنعان گرفتند. قرآن مى گوید: هنگامى که (برادران) از او مأیوس شدند به کنارى رفتند و با هم به نجوا پرداختند (فَلَمَّا اسْتَیْئَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا). خَلَصوا (خالص شدند)، کنایه از جدا شدن از دیگران و تشکیل جلسه خصوصى است. نجّى از مادّه مناجات ، در اصل از نجوه به معنى سرزمین مرتفع گرفته شده است، زیرا سرزمین هاى مرتفع از اطراف خود جدا هستند. از آنجا که جلسات سرّى و سخنان درِ گوشى از اطرافیان جدا مى شود به آن نجوى مى گویند. بنابراین، نجوا هر گونه سخن محرمانه را اعمّ از اینکه درِ گوشى باشد یا در جلسه سرّى، شامل مى شود. جمله خَلَصوا نَجِیًّا همان گونه که بسیارى از مفسّران گفته اند، از فصیح ترین و زیباترین تعبیرهاى قرآنى است که در دو کلمه، مطالب فراوانى را که در چند جمله باید بیان مى شد بیان کرده است. به هر حال برادرِ بزرگشان (در آن جلسه خصوصى) گفت: آیا نمى دانید پدرتان از شما پیمان الهى گرفته که بنیامین را بازگردانید (قَالَ کَبِیرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاکُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَیْکُمْ مَوْثِقًا مِنَ اللهِ). و (شما همان کسانى هستید که) پیش از این نیز درباره یوسف کوتاهى کردید و سابقه خود را نزد پدر بد نمودید (وَ مِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِى یُوسُفَ).(۱) حال که چنین است من از این سرزمین حرکت نمى کنم تا پدرم به من اجازه دهد، یا خدا درباره من حکم کند، که او بهترین حکم کنندگان است (فَلَنْ أَبْرَحَ الاَْرْضَ حَتَّى یَأْذَنَ لِى أَبِى أَوْ یَحْکُمَ اللهُ لِى وَ هُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ). منظور از حکم در این آیه، یا فرمان مرگ است (یعنى از اینجا حرکت نمى کنم تا بمیرم)، یا راه چاره اى است که خداوند پیش بیاورد و یا عذر موجّهى است که نزد پدر به طور قطع قابل پذیرش باشد. * سپس برادر بزرگ تر به سایر برادران دستور داد که شما به سوى پدرتان بازگردید و بگویید: پدر (جان)، پسرت دزدى کرد (ارْجِعُوا إِلَى أَبِیکُمْ فَقُولُوا یَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَکَ سَرَقَ). و ما جز به آنچه مى دانستیم گواهى ندادیم شهادتى که ما مى دهیم چونان است که آگاه شدیم; همین اندازه ما دیدیم که پیمانه پادشاه را از بار برادرمان خارج ساختند که نشان مى داد او مرتکب دزدى شده، امّا باطن امر با خداست (وَ مَا شَهِدْنَا إِلاَّ بِمَا عَلِمْنَا). و ما از غیب آگاه نبودیم (وَ مَا کُنَّا لِلْغَیْبِ حَافِظِینَ). این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور برادران این بود که به پدر بگویند: اگر ما تعهّد کردیم که برادرمان را مى بریم و بازمى گردانیم، به خاطر آن بود که از باطن کار او خبر نداشتیم و از غیب آگاه نبودیم که کار او به اینجا مى انجامد. * بعد براى اینکه هر سوءِ ظنّى را از او دور سازید و به او اطمینان دهید که جریان امر همین بوده نه چیز دیگر، بگویید: از آن شهر که در آن بودیم بپرس (وَاسْئَلْ الْقَرْیَةَ الَّتِى کُنَّا فِیهَا).(۲) و نیز از آن قافله که با آن آمدیم چون طبعاً افرادى از سرزمین کنعان و از کسانى که تو بشناسى در آن وجود دارد، مى توانى حقیقت حال را بپرسى (وَالْعِیرَ الَّتِى أَقْبَلْنَا فِیهَا).(۳) و به هر حال مطمئن باش که ما (در گفتار خود) صادقیم و جز حقیقت چیزى نمى گوییم (وَ إِنَّا لَصَادِقُونَ). از مجموع این سخن استفاده مى شود که موضوع بنیامین در سراسر مصر پیچیده بود و همه مى دانستند که کاروانى از کنعان آمده و یکى از آنها قصد داشته پیمانه پادشاه رابا خود ببرد که مأموران به موقع رسیده و او را بازداشت کرده اند.شاید اینکه برادران گفتند از سرزمین مصر بپرس، کنایه از همین است که آن قدر خبر شهرت یافته که در و دیوار هم مى داند. نکته ها: ۱. برادر بزرگ تر که بود؟ برخى گفته اند نام او روبین (روبیل)، برخى او را شمعون دانسته اند و برخى یهودا . در اینکه منظور بزرگ تر از نظر سن است یا عقل، در میان مفسّران گفتوگوست، ولى ظاهر آیه بزرگ تر از نظر سن است.⬇️