📝شرح و تفسیر خطبه ۸۶بخش سوم
✔️ پندهای اخلاقی
↩️زيرا هواپرستى حدّ و مرزى ندارد و تمام وجود انسان را پر مى کند و فکر او را به خود مشغول مى دارد و جايى براى ايمان، باقى نمى گذارد و طبيعى است که چنين مجلسى، محضر شياطين است.
اين مسأله به قدرى مهم است که در حديث معروفى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) آمده است: «أَلْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرينِهِ; انسان بر دين دوست و هم نشين خويش است».(10) و در «ضرب المَثَل» معروف آمده است: «قُلْ لِي مَنْ تُعَاشِرُ، أَقُلْ لَکَ مَنْ أَنْتَ; به من بگو با چه کسى معاشرت دارى، تا بگويم تو کيستى(11)».
تو اوّل بگو باکيان زيستى پس آنگه بگويم که تو کيستى.
در سومين مرحله، نسبت به دروغگويى هشدار مى دهد و مى فرمايد: «از دروغ برکنار باشيد، چرا که دروغ از ايمان برکنار است» (جَانِبُوا الْکَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلاِْيمَانِ).
تعبير به «جَانِبُوا» نشان مى دهد که دروغ به قدرى خطرناک است که انسان بايد از آن فاصله بگيرد و به آن نزديک نشود; مبادا وسوسه ها او را به پرتگاه بکشاند.
و تعبير به «مُجَانِبٌ لِلاِْيمَانِ» نشان مى دهد که دروغ نه تنها با ايمان سازگار نيست، بلکه بسيار با آن فاصله دارد. چرا که دروغگو معمولاً براى جلب منافع، يا دفع ضررها و يا هواى نفس، دروغ مى گويد; در حالى که انسان مؤمن مى داند همه چيز به دست خدا است و نيز مى داند هواپرستى نوعى بت پرستى است.
شاهد اين سخن، جمله هاى ديگرى است که امام(عليه السلام) در تعقيب و تأکيد جمله بالا بيان فرموده است; مى فرمايد: «راستگو بر ساحل نجات و کرامت است، امّا دروغگو بر لب پرتگاه هلاکت و پستى قرار دارد» (الصَّادِقُ عَلَى شَفَا(12) مَنْجَاة وَ کَرَامَة، وَ الْکَاذِبُ عَلَى شَرَفِ مَهْوَاة(13) وَ مَهَانَة).
به صدق کوش! که خورشيد زايد از نَفَست که از دروغ سيه روى گشت صبح نخست(14)
در چهارمين هشدار مى فرمايد: «حسد نورزيد که حسد ايمان را نابود مى کند، آن گونه که آتش هيزم را مى خورد و خاکستر مى سازد» (وَلاَتَحَاسَدُوا، فَإِنَّ الْحَسَدَ يَأْکُلُ الاِْيمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ).
زيرا حسود، در واقع دشمن نظام آفرينش و مخالف مواهب و اکرام الهى نسبت به بندگان است و چنين امرى با ايمان کامل، سازگار نيست. اضافه بر اين، او نبايد سعادت خود را در سلب نعمت از ديگران ببيند، بلکه اگر ايمان راسخ به خدا دارد، بايد همانند آن نعمت ها، يا افزون بر آنها را، از پروردگار بطلبد.
✔️پی نوشت:
10. شرح نهج البلاغه خويى، جلد 6، صفحه 136.
11. فى ظلال نهج البلاغه، جلد 1، صفحه 427.
12. «شَفا» به معناى لبه چيزى است و در اصل به کناره چاه، يا خندق و مانند آن گفته مى شود و اطلاق «شَفَه» بر «لب» نيز ممکن است به همين مناسبت باشد.
13. «مَهْوَاة» از مادّه «هَوى» به معناى ميل به چيزى است و واژه «مهواة» اسم مکان است و به معناى پرتگاه و فاصله ميان دو کوه آمده که گاه انسان را متمايل به سقوط مى کند.
14. شعر از «حافظ» است و منظور از «صبح نخست» صبح کاذب است، که پس از روشنايى کوتاه، سياهى جاى آن را مى گيرد، ولى صبح صادق در آستانه طلوع خورشيد است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2