بهای گزاف مالکیت وقتی چیزی در اختیار ما است و از موهبت آن برخورداریم به آن وابستگی پیدا می کنیم و برای آن ارزش بیشتری قائل هستیم ، دانشجویان دانشگاه دوک حاضر بودند برای خرید بلیط بازی های نیمه نهایی حدود ۲۰۰ دلار بپردازند اما دانشجویانی که بلیط ها داشتند حاضر نبودند آن را کمتر از ۲ هزار دلار بفروشند. چه بحث بر سر زمان باشد که سرمایه معنوی یا هر چیز دیگر مردم برای واگذاری آنچه دارند بیش از تصاحب آن طلب میکنند. مالکیت در تمام شئون زندگی ما جا باز کرده و به طرزی غریب بسیاری از کارهایی را که انجام میدهیم شکل میدهد بخش اعظم داستان زندگی ما را میشود در قالب پس و پیش شدن تملکات خاصی از ما تعریف کرد «آنچه به دست آورده‌ایم و آنچه از دست داده‌ایم» اما جالب اینجاست که به دلیل ۳ خصلت نابخردانه‌ای که در فطرت ما وجود دارد نمی توانیم درباره آنچه می خواهیم به دست آوریم که در اختیار داریم تصمیم عاقلانه بگیریم ۱. نخستین خصلت همانطور که در قضیه بلیت‌ها مشاهده کردید این است که ما شیفته چیزی می شویم که از قبل داریم فرض کنید قرار است فولکس واگن قدیمی تان را بفروشید اول چه کار می کنید حتی قبل از اینکه پلاکارد برای فروش روی آن نصب کرده باشید جزئیات همه سفرهایی را که به آن رفته‌اید را از خاطر می‌گذرانید جوانتر بودید و بچه ها هنوز از آب و گل در نیامده بودند درخششی گرمابخش از یادآوری، شما و ماشین را در بر میگیرد ۲. دومین خصلت این است که بر آنچه که ممکن است از دست بدهیم تمرکز می‌کنیم نه آنچه که ممکن است به دست آوریم بنابراین وقتی که روی فولکس واگن دلبندمان قیمت می گذاریم بیشتر به چیزی که از دست خواهیم داد فکر می کنیم و آنچه به دست خواهیم آورد به همین صورت صاحب بلیت تمرکزش را بر روی از دست دادن تجربه دیدن یک بازی بسکتبال می گذارد نه تجسم بهره‌مندی از به دست آوردن پول و یا آنچه با آن پول می تواند بخرد ۳. سومین خصلت همین است که می‌پنداریم دیگران هم این معامله را دقیقا از همان دریچه نگاه ما می بینند یک جورهایی از خریدار فولکس واگن انتظار داریم در احساسات و عواطف و خاطراتی که ما از آن ماشین داریم با ما شریک باشد یا از خریدار منزل خود توقع داریم که به اندازه ما قدر تابش پرتو آفتاب از خلال پنجره آشپزخانه را بداند و درک کند. 📚 کتاب نویسنده: 🆔 https://eitaa.com/rahmani_saeed