بسم الله الرحمن الرحیم تاسف انگیز اما واقعی چند روز پیش پادکستی گوش می‎کردم از دوستان دغدغه‎مند عرصه تعلیم و تربیت با این محتوا که از دلایل عدم لذت بردن دانش آموزان از درس و مدرسه این است که مطالبی که در آموزش و پرورش به دانش آموزان منتقل می شود محتوایی است بدون کارکرد نه برای رشد فردی و ارتقای شخصیت دانش آموزان نه برای زندگی کردن و سوالی که در ناخوادآگاه دانش آموزان هست چه خود متذکر به آن باشند و چه نباشند این است؛ این درسها به چه دردی می خورند؟ ضمن محترم شمردن این دغدغه و درست بودن آن من می خوام همین مطلب را گسترش دهم بعد از 12 سال تحصیل بخشی از همین دانش آموزان وارد صحنه آموزشی دانشگاهی می شوند و این فاجعه همچنان ادامه دار است از عدم تناسب رشته های فراوان دانشگاهی که اصلا بازار کار ندارند و عدم توازن رشته هایی که بازار کار دارند با بازار کاری که در انتظارشان است و بماند از ظرفیت های جنسیتی همان موضوع. از این فاجعه آمیزتر حوزه های علمیه هستند یعنی گورستان استعدادهایی که می توانستند هرکدام چون ستاره ای درخشان در جامعه و چه بسا جهان باشند. کمترین کار متولیان حوزه های علمیه نیاز سنجی جامعه موجود و تربیت نیرو برای پاسخ به نیازهای دینی جامعه بوده است که 45 سال فرصت سوخته در سابقه شان می درخشد. مردم مساله گو می خواهند مردم امام جماعتی می خواهند که مشاوره دادن بلد باشد مردم درس اخلاقی می خواهند که اخلاق در گوینده آن تبلور داشته باشد مردم منبری باسواد می خواهند مردم روضه خوان مخلص می خواهند و جامعه نویسنده و محقق و اساتیدی نیاز دارد که نیازهای امروز فرهنگی سیاسی اقتصادی شان را پاسخگو باشد. تاسف انگیز اما واقعی...