رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) نگاهم را دادم به خنده‌های قشنگ مرضیه و گفتم _ ببین بعد از چند سال این اولین اتفاقی لذت بخشیه که داره تو زندگی من می‌افته، قبل از اون همش ، دلتنگی، دوری، بی محبتی و تنهایی بود محکم زد روی پام و سریع از جاش بلند شد. انگشتش رو گرفت سمت من و خوند _در نومیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است آواره مباد علی از دست چون علی آقا هست کام دل هست گر صبر کنی به صبر بی‌شک علی آقا به تو آید اندک اندک به شوخی و با خنده صداش رو برد بالا مشغول شو ای سحر به کاری تا بگذری از چنین شماری همینطوری که با دستم پام رو ماساژ میدادم گفتم _خانم چرا توی اشعار نظامی دست میبری. همچینم محکم زدی روی پام داره میسوزه خنده بلندی کرد _ از این بعد همینه بخوای غمباد بگیری و هی بگی، دلتنگم و تنها هستم، همینه. نفس عمیق ولی پنهانی کشیدم اما متوجه حالاتم شد و گفت _دیگه چته _ هیچی بی خیال _ می‌دونی که نمی‌تونم بی خیال بشم، زود باش بگو ببینم چی شد که یواشکی آه کشیدی _ حسرت کشیدم که ای کاش من واقعا عضوی از خونواده شما بودم. ریز سرشو تکون داد _ این دفعه می‌بخشمت ولی یه دفعه دیگه اینجوری حرف بزن، ببین چیکارت کنم، عزیزم، مگه شعر ابو سعید ابوالخیر رو نشنیدی که میگه گر در یمنی چو با منی پیش منی گر پیش منی چو بی منی در یمنی من با تو چنانم ای نگار یمنی خود در غلطم که من توام یا تو منی. گاهی وقت ها آدمها با هم قرابت خونی ندارند، ولی انقدر از نظر اعتقادی و اجتماعی بهم نزدیکن که حکم خواهری و برادری رو دارند... سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۴۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۹۰ پارت جلوتر بخونن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚