رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) علی یک تاکسی گرفت و ما رو برد به یک فروشگاه بزرگ سرم رو بردم کنار گوش سوسن _عزیزم دو دست لباس تو خونه ای انتخاب می‌کنی و دو دستم مجلسی کلاه و شال گردن و کاپشنم انتخاب کن ابرو داد بالا با خوشحالی کشدار گفت _وای باورم نمی‌شه می‌تونم این همه لباس بخرم لبخندی زدم _الان دیگه میتونی باور کنی با نگاهش یه دور فروشگاه رو خوب نگاه کرد. رو کرد به من _گفتی میتونم چهار دست لباس بخرم با لبخند ریز سرم رو تکون دادم _بله عزیزم دستهاش رو مشت کرد _آخ جوون چقدر لباس میتونم بخرم انقدر خوشحال و ذوق زده شد که ترسیدم خواهرم سکته کنه آهسته بهش گفتم _سوسن جان راحت باش، دیگه اون دوره ای که هوشنگ تو رو اذیت میکرد تموم شد. لبخند دندون نمایی زد _مرسی ابجی سحر سوسن بین لباسها میچرخید و انتخاب میکرد و پشیمون میشد و دوباره یه مدل دیگه انتخاب میکرد. من و علی هم سر فرصت همراهش میکردیم. هر از گاهی هم علی با اشاره ابرو میگفت کاریش نداشته باش بزار راحت باشه. سوسن نگاهش رو داد به من _آبجی تو بگو من چی بخرم آخه اینها همشون قشنگن من نمی دونم کدوم رو انتخاب کنم تو دلم گفتم خدا رو شکر که این حرف رو زد با دستم یه بلوز شلوار که بلوزش آستین بلندِ و یقه اش بسته است رو بهش نشون دادم _این خوبه میپسندی؟ لبخندی زد _آره آبجی همین خوبه بقیه لباسهاشم با هم انتخاب کردیم اومدیم هتل سوسن با مشمای لباسهاش رفت توی اتاقش.‌‌.. .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚