یک خاطره، یک قصه، یک خبر ‏━━━━━━━━━━━━━ ۲) قصه: تمرین دوم: شخصیتی مانند شازده کوچولو بسازید و او را با دنیای حاضر روبرو کنید. 🕴شازده کوچولو می گفت: از جهانی آمده است که سیارات آن دو به دو دورهم می چرخند , مدار چرخش آن ها بیضوی نیست بلکه یک حرکت رقص گونه است که بر اثر امواج خاصی اتفاق می‌افتد امواجی خروشان ، اما نه وحشی، بلکه رام و نوازشگر که اشیاء درون خود را به رقص وامی دارند. انگار سیارات را همچون صدف ها برامواج خویش می لغزانند و می‌رقصانند. آنجا همه چیز جفت جفت آفریده شده است، اما نه قطب های منفی و مثبت. هم آغوشانی هستند که برای لذت خود به هیچ چیز احتیاج ندارند استغنایی تام که از هم آغوشی حاصل آمده است. 🦊 روباه بدون آنکه حرف ها نامفهوم شازده کوچولو را گوش دهد در فکر اندوه خویش بود. او روباه ماده ای را دوست داشت که عاشق روباه دیگری شده بود و آن روباه هم به ماده روباه دیگری دل بسته بود که او نیز دلبسته روباه دیگری بود. 🦊 روباه بی آن که حرف های شازده کوچولو را که با شوق از دنیای خویش می سرود بشنود پرسید: 🕴شازده کوچولو چرا دنیای ما اینطوری است ؟! چرا هرکس عاشق معشوقی دیگر است و آن هم دنبال معشوقی دیگر و هر کدام از عاشق خود غافل است؟! 🕴شازده با تعجب پرسید: چرا به دنیای کوچک خودت کمی دقت نمی کنی؟! 🦊 روباه گفت: منظورت چیست؟! 🕴شازده کوچولو گفت: ماه دور زمین می چرخد و زمین دور خورشید و خورشید دور ستاره ای دیگر از نظامی که مدار گردشش این گونه است چه انتظاری داری؟! 🦊 روباه خیره مانده بود. شازده کوچولو باز پرسید: آیا خودت دنبال آن کسی که تو را دوست دارد رفته ای آیا خواسته ای او را دوست بداری؟! اصلأ اورا می شناسی؟! 🦊 روباه روباه در سکوتی تلخ غرق شد. 📚 قصه ها ▪️ ‏━━━━━━━━━━━ 💎@NasimeAdab ‏━━━━━━━━━━━ https://eitaa.com/joinchat/1940455734C44aa2c9c48