#دورو 2
به تایید سری تکون داد_ خدا خیرش بده. دختراش هم خیلی مودب و خانمن.
سری تکون دادم_ مخصوصا فهیمه...خیلی خانمه.
مامان پرسشگرانه سرشو تکون داد_ راستی از جاریت چه خبر؟
_ هیچی مشغول بچه داریه. دخترش الان یه سال داره.
نگاهم کرد و پرسید_ میدونه حامله ای؟
شونه ای بالا انداختم _ والا نمیدونم ولی اصلا نیومده بهم تبریک بگه .
مامان پوزخندی زد_ من اون جاریت رو میشناسم حتما میدونه و نیومده!
با کلافگی گفتم_ مامان جان گناه کسی رو نشور! آخه شما از کجا میدونید؟ اون بنده خدا انقدر مشغله داره که نمیرسه!
مامان سری تکون داد_ میتونست یه زنگ بزنه.
اوفی گفتم _ خب مامان جان من دارم میگم کلا بی خبره بنده خدا .
اگه بفهمه حتما میاد پیشم.
مامان با پوزخند گفت_ بشین تا بیاد!
ادامه دارد.
کپی حرام.