#تاواناشتباهم 4
تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که مسیج رو پاک کنم و در مورد چیزی به رامین نگم شاید صادقم بیخیال شه به رامینم میگم که رفت و آمدمون رو با خواهرم کمتر کنیم هرچند که ما زیادی رفت و آمدی هم با خواهرم زری نداشتم اما بازم بهتره که دیگه صادق رو نبینم اینطوری این قضیهام تموم میشه!
چقدر ساده بودم که فکر کردم با پاک کردن اون مسیج همه چیز تموم میشه مسیج رو پاک کردم اما تمام روز را عذاب وجدان داشتم چطوری این قضیه را از شوهرم پنهون کنم؟
رامین که گفت هیچ وقت بهم دروغ نگو امت الان نمیشه بهش بگم اگه بفهمه که مطمئنم شرط به پا میکنه با خودم گفتم _بهتره که سکوت کنم و چیزی نگم.
قضیه رو به رامین نگفتم اما بازم عذاب وجدان داشتم یک هفته گذشت تا اینکه یک روز رامین عصبی به داخل خونه اومد به استقبالش رفتم_ سلام عزیزم خسته نباشی .
اما مثل هر روز نبود و اونقدر عصبی بود که صورتش از شدت خشم قرمز شده بود و منو بدجوری ترسونده بود.
ادامه دارد.
کپی حرام.