✏️هر صبح که چشم باز میکنم،
دوباره مرور میکنم،
هر آنچه گذشت،
روزهایی که دیگر بر نمیگردند،
مینگرم،
منی را که یک روز پیرتر شده،
امّا در همان سنین نوجوانی مانده و هرروز از این جسم رو به افول بیش از پیش میترسد.
چه میکند؟
برای چه چشم باز کرد؟
چه سوال آشنایی،
سوالی است که سالها از خودش میپرسد،
جانی که در جسمی خودش را یافته،
و در تدریج روزها متورّم گشته،
و آه از تورم که کمر آدمی را زیر بار بدهی
به وجدان بیرحم میشکند،
وجدانی که فقط وقت خواب دست از سرم بر میدارد،
البته اگر کابوس را کاسهی زیر نیم کاسهی وجدان نبینم.
آری، ندیدن همیشه بد نیست!
هر روز صبح،
جانم،
چشمانم را از غلاف پلک بیرون میکشد
تا به مبارزهی من بیاید،
منِ خستهی بیجان...
✍️
#محمدجوادمحمودی
❗️انتشار فقط با نقل قول (فوروارد)❗️
@Negashteh | نگاشته