✏️شاید حرف دل بود،
شاید هم یک خیال پردازی،
و شاید یک سر ریز درونی...
هر چه که بود، تجربهی خوبی بود.
تجربهی اولین نگاشتن،
تجربهی پیوند زندگی و قلم،
تجربهی دیده شدن،
تجربهی تحسین شدن،
تجربهی نقد شدن،
تجربهی توهین شنیدن،
تجربهی تاثیر گذاشتن،
تجربهی همکاری با نشریات،
تجربهی تمسخر شدن،
تجربهی...
قلم به من فرصتی داد تا خودم را بنگارم،
هر چند کج و معوج،
اما او به من جرأت داد،
قلم به من گفت باید بنویسی تا بفهمی چه دردی داری،
قلم با من سخن گفت، آن وقتی که هیچ کس حوصله شنیدن حرفم را نداشت.
دیروز مغزم را مهمان یک چای دبش کردم و با او به گفت و گو نشستم،
میگفت در این مدت خیلی جوان شدهام،
میگفت هر وقت ایدهای به فکرم میزند،
سریع با دست، همدست میشوم و قلم هم ملّق زنان خودش را میرساند...
میگفت بگذار بیشتر بگویم،
گفتم بگذار دل بگوید...
دل که پا روی پا انداخته بود و سعی میکرد چای داغ را قلپ قلپ بنوشد،
لحظهای سرش را جلو آورد و آرام به من گفت:
«پس خودت چه؟!»
«نگاشته»؛ یکساله شد...
پ.ن:
. پیام پیوست شده، اولین پیام کانال است.
✍️
#محمدجوادمحمودی
@negashteh |
نگاشته