آیا ایران را می‌کرونایند؟! نه پزشکم نه سیاستمدار؛ ولی نگرانم می‌فهمی؟ نگران؛ نه برای خودم که برای خانواده‌ام و تمام خانواده‌های هم‌وطنم؛ آیا حق دارم بگویم از آنچه مرا می‌ترساند و می‌شوراند؟ هرچند شاید آنچه من می‌اندیشم درست نباشد؛ یعنی آرزو می‌کنم نباشد. آیا حق دارم بپرسم (و پرسیده‌اند) که چرا در برخی کشورها با یک‌صدم پشتوانۀ پزشکی و تجهیزات و رعایت پروتکل‌های بهداشتی، آمار ابتلا و مردن از کرونایشان یک صدم ما هم نیست؟ چین اعلام می‌کند با طب سنتی‌اش کرونا را مهار کرده؛ جایگاه طب سنتی ما (نمی‌گویم طب اسلامی تا بعضی‌ها هزارجایشان درد نگیرد) در درمان و کنترل این بیماری کجاست؟ پزشکانی که خود در همین سیستم آموزش رسمی دانشگاهی‌مان طب سنتی آموخته‌اند و در پزشکی جدید هم از همکلاسی‌هایشان کمتر ندارند که بیشتر دارند، چقدر بازی داده می‌شوند؟ اینکه مردمانِ بسیاری، پروتکل‌ها را رعایت نمی‌کنند درست، اما همۀ ماجرا همین است؟ آیا نمی‌توان به سوراخ‌هایی اندیشید که بارها از آنها گزیده‌شده‌ایم؛ مگر همین چند وقت پیش اعلام نشد که چند نفر از پرسنل یکی از نیروگاه‌های مهم برق کشور دستگیر شدند به اتهام اخلال و خرابکاری در شبکۀ توزیع برق. برق چه ربطی به کرونا دارد؟ ربط دارد؛ در هر دو می‌شود تعمد داشت و دست‌کاری کرد و کار دست ملت داد؛ مگر در گذشته، در جنگ‌ها، گاه آب دشمنی را با وبا آلوده نمی‌کردند؟ مگر جهان این ویروس را چقدر می‌شناسد؟ آیا در غذایی، در دارویی، در امواجی دست‌کاری‌ای نمی‌شود تا ایران در کرونا دست و پا بزند؟ اینکه می‌گوییم ایران، بحث، فقط ایران نیست؛ اما بحث ما الآن ایران است؛ یادمان باشد که ما در روزگاری روزگارمان را سپری می‌کنیم که از «دزیدن ابرها» و «نابارور کردن ابرها» به عنوان «سلاحی اقلیمی» سخن می‌رود و دور نیست که بر ما به کار رفته باشد. وقتی مسئولان عالی‌رتبۀ پزشکی دست‌اندرکار کنترل کرونا، بارها اعلام می‌کنند که کسانی بین ما هستند که نمی‌خواهند کرونا در ایران تمام شود و نمی‌توانیم نام ببریم و شاید روزی بردیم، آیا نباید به چیزی شک کرد یا همان بهتر است که بگوییم ان شاء الله گربه است؟ بر خوانندۀ تیزهوش مخاطب این نوشته، نیک پیداست که کسی با رعایت پروتکل‌ها و توصیه‌های متخصصان و مسئولان خدوم نظام پزشکی کشور مشکلی ندارد، ابداً؛ من خودم ماسک می‌زنم، فاصلۀ اجتماعی را رعایت می‌کنم، سفرهای غیرضروری را نمی‌روم؛ به واکسن ایرانی‌مان افتخار می‌کنم؛ سخن روی این است که حوادث را یک‌لایه و تک‌ساحتی نبینیم؛ همۀ گزینه‌ها روی میز باشد و همۀ سناریوها را در نظر بگیریم؛ حتی بدترینش را که ناغافل، غافلگیر نشویم. هر کسی کار خود کند؛ نظام پزشکی کار خودش را، دستگاه‌های امنیتی کار خودشان را؛ سازمان پدافند غیرعامل کار خودش را و... و همۀ نظرها شنیده شده و بررسی شوند؛ گرچه احتمال درستی‌شان کم باشد؛ چون محتمل، بسیار مهم است. و پرسش آخر، وقتی کادر درمانی‌مان خسته شده‌اند، آیا نمی‌توان خیل جوانان بیکاری را استخدام کرد؛ حتی شده موقت و حقوق داد که بیایند در بیمارستان‌ها به کمک کادر درمان؟ خود را که نمی‌توانیم بفریبیم؛ همه که روحیه و انگیزه و منش کار جهادی ندارند؛ بالایش دوره‌ای یک هفته‌ای یا دو هفته‌ای برایشان برگزار شود و برخی کارهای بی‌نیاز از دانش تخصصی برایشان تعریف شود؛ مگر همۀ کارهای بیمارستان، جراحی در اتاق عمل است؟ برای من ناگفتن این حرف‌ها، بسیار ساده‌تر از گفتنشان بود و می‌دانم که برای کسانی خواندنشان بسیار سخت‌تر از گفتشان خواهد بود؛ چون می‌دانیم در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که به قول فاضل نظری آیینه خیلی هم نباید راستگو باشد من مایۀ رنج تو هستم، راست می‌گویی محمدرضا آتشین صدف لینک یادداشت در پایگاه خبری صدای حوزه امروز https://v-o-h.ir/?p=21657