داستانی از مثنوی مولانا، دفتر اول، در تایید فرمایش جناب ابطحی در توصیف احوالات براندازان داخلی و خارجی آن مگس بر برگ کاه و بول خر همچو کشتیبان همی افراشت سر گفت من دریا و کشتی خوانده‌ام مدتی در فکر آن می‌مانده‌ام اینک این دریا و این کشتی و من مرد کشتیبان و اهل و رای‌زن بر سر دریا همی راند او عمد می‌نمودش آن قدر بیرون ز حد بود بی‌حد آن چمین نسبت بدو آن نظر که بیند آن را راست کو عالمش چندان بود کش بینش است چشم چندین بحر هم چندینش است صاحب تاویل باطل چون مگس وهم او بول خر و تصویر خس