رفتم پیش پرستار امپول بزنم گفتم این امپولو واسم بزن پرستار گفت ...تورج گفتم .من تورج نیستم گفت چرا تورج گفتم خانوم من هادیم تورج نیستم گفت حرف نزن هادی , باید بزنم تورج گفتم امپول ماله منه چرا بزنی به تورج گفت خیلی حرف میزنی باید بزنم تورج یکم فکر کردم گفتم بگو رگ گفت رج گفتم حالا بزن تورج! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═ 🆔 @nimrootel تلگرام 🆔 @nimroo_eita ایتا