نوشته اند: هنگامی که ابوذر به بلال گفت: "حتی تو هم ای پسر زن سیاه اشتباه مرا می‌گیری؟.." بلال سرگشته و خشمگین برخاست و گفت: "به خدا سوگند برای این توهین از تو نزد پیامبر خدا (ﷺ) شکایت خواهم کرد.." چهره‌ی پیامبر (ﷺ) از شنیدن این جریان دگرگون شد و گفت: "ای ابوذر!.. آیا او را بخاطر مادرش سرزنش کرده‌ای ؟ تو کسی هستی که هنوز آثار جاهلیت در تو دیده می‌شود..." در این حال ابوذر به گریه افتاد و گفت: "ای رسول خدا برایم طلب آمرزش کن " سپس با حالت گریه از مسجد بیرون آمد و به نزد بلال رفت و در مقابل او چهره‌اش را بر خاک گذاشت و گفت: "ای بلال! به خدا سوگند چهره‌ام را از روی خاک بلند نمیکنم ، مگر آنکه تو با پایت آن را لگد‌مال کنی ، چون تو بزرگواری و من پست و بی‌ارزش... اشک از چشمان بلال سرازیر شد، نزدیک ابوذر آمد، خم شد و چهره‌ی ابوذر را بوسید و گفت: " به خدا سوگند من چهره‌ی کسی که حتی یک بار هم در برابر خدا سجده کرده باشد را لگد‌مال نمی‌کنم..." سپس هر دو برخاستند همدیگر را در آغوش گرفتند و گریستند... پس یاران خاص حضرت رسول هم دچار چنین مسائلی بودند ولی وقتی حقیقت رو میدانستند سریع جبران میکردند. ✔️ https://eitaa.com/samen_Arasanj