عاقبت شکر گزاری 🔺حضرت عیسی بن مریم علیه السلام عرض کرد: خدایا! کسی هست از امت من که خیلی درجه و مقام عالی در بهشت داشته باشد؟ خطاب شد پیرزنی است در فلان بیابان، در فلان خرابه، زندگی می‌کند. درجه و مقامش خیلی عالی است. عرض کرد: اجازه می¬دهی به ملاقات او بروم؟ خطاب شد: بله. حضرت عیسی بن مریم علیه السلام به سراغتش رفت وقتی رسید، دید یک اتاق خرابه‌ای است و پیر‌زنی را دید که چشم‌هایش نابیناست بدنش هم زخم و مریض است، تازه فلج هم هست! اما دارد می‌گوید: الحمدلله علی نعمائه و الشکر علی آلائه حمد و سپاس خدایی را سزاست که نعمت های زیادی به من داده است و لطف های زیادی به من کرده است. حضرت عیسی یک مقداری ایستاد او را نگاه کرد و دید مرتب همین ذکر را می‌گوید. الحمدلله علی نعمائه و الشکر علی آلائه. 🔸حضرت عیسی سلام کرد. گفت: علیکم السلام یا روح الله. حضرت عیسی گفت: از کجا من را می‌شناسی؟ گفت: آن کسی که من را به تو معرفی کرد، تو را هم به من معرفی کرد. حضرت عیسی به پیر زن گفت: قصر و بارگاه و پیش خدمت داری که این همه شکر می‌کنی؟ کدام نعمت ها؟ کدام الاء؟ گفت: یا روح الله ثرومندتر از من کیست؟ قلبی دارم، که ذاکر و به یاد حق است. لسانی دارم که شاکر خداست. بدنی دارم که بر بلاها صابر است. این است عزیز من! انسان باید در هر حالی راضی به رضای خدا باشد. خدا مهربان است. صلاح من را این طور دانسته است. ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🌱 @NojavanTanhamasiri