باغبانی چنان عاشقانه درختان ، گیاهان و بوته های کوچکِ بوستانش را دوست می داشت که حتی شاخ و برگ های خشکیده و پوسیده را دور نمی ریخت و همه را در باغ جمع آوری میکرد کم کم تمامِ فضای باغ کوچکش پر شد از شاخ و برگهای پوسیده و باغِ زیبا در ظاهر ، به انباری از زباله تبدیل شد... به راستی بسیاری از ما همچون آن باغبان نیستیم؟؟؟ پی در پی کوهی از نگرانی ، ناراحتی ، شکست ، سرخوردگی ، ترس و نا امیدی هایی را تلنبار می کنیم و خودمان را غرق میکنیم در غم و غصه و فکر میکنیم دیگر رهایی از آن احساسِ غم و افسردگی غیر ممکن است 🌴🌹🌴 تصمیمان را بگیریم که باقیِ عمرمان چگونه میخواهیم زندگی کنیم ؟؟؟؟ مثلِ یک آدمِ افسرده یا یک آدمِ شاد و پرانرژی ؟؟؟بهتر است زباله های مغزمان را دور بریزیم و فراموش کنیم تا باغ زیبای زندگیمان نمایان شود و لذت ببریم 🌴💎🌹💎🌴