شرمنده که دمساز غمت کرده ام ای دل
بازیچه ی دست ستم ات کرده ام ای دل
بااینکه شنیدم به جهان عشق دروغ است
با سنگ دلان همقسم ات کرده ام ای دل
با لرزه و پس لرزه ی افتـاده به شانه
ویرانه تر از شهر بمت کرده ام ای دل
اینجا که کسی نیست دگر اهل محبت
با غصه و غم هم قدمت کرده ام ای دل
دیوانه تو را خواندم و در چشم خلایق
بیهوده تو را متهم ات کرده ام ای دل
باران بلا بـرسرت هـر ثـانیـه بارید
مهمان غم دم به دمت کرده ام ای دل
شاید که کسی آمد و شد سنگِ صبورت
با عشق تو را محترمت کرده ام ای دل
🌴💎🌹💎🌴