خسته ام از وعدهٔ شیرین" صدها من یه غاز" باورِ طبلِ تُهیِ شیخ و بس است می رود هرساله پول خلق در جیبت کلک جانم این باور رها کن، رَمی و قربانی بس است می کشم ناز تورا ای ماهِ نازم روز و شب ناز کردن با من از آنی که می دانی بس است دیدمت در زیر باران یار داری در بغل گفتمت از یار ، بوسه درمانی بس است می کُشم خود را به نازت ای که در جان منی خودکشی دیگر بدان چاقوی زنجانی بس است شادمان دیگر نگردد خلق ما با وعده ها این حنا رنگی ندارد، گربه رقصانی بس است شبـََ۪۪۪ٜ۪۪ٜؒؔؒؔؒؔؒؔ℘ـَ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ؔٛٚؔ͜͡❁ٖٖٖـََ۪۪۪ٜ۪۪ٜؒؔؒؔؒؔت قشـََ۪۪۪ٜ۪۪ٜؒؔؒؔؒؔؒؔ℘نـَ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ؔٛٚؔ͜͡❁ٖٖٖـََ۪۪۪ٜ۪۪ٜؒؔؒؔؒؔگ🌹🙏🌹👇 @onlin313 .