ناوهای امریکایی و طلسم مسجد مهمان کُش _____________________________ در حکایات تاریخی قرن گذشته بیداری اسلامی برای نترسیدن از قدرت استعمار به یک حکایتی استناد می گردید که وصف حال امروز دنیای اسلام و بخصوص مسئله غزه است. 🟢استاد شهید مرتضی مطهری این حکایت را اینگونه نقل می کند : مثلی است كه در مثنوی آورده، می گوید در یكی از شهرها مسجدی بود كه به «مسجد مهمان كُش» معروف شده بود. می دانید قدیمها مهمانخانه و مانند آن نبوده و اگر كسی وارد محلی می شد و دوست و آشنایی نمی داشت مسجد را مسكن می گزید. مسجدی بود كه معروف شده بود كه هر كس می آید اینجا شب می خوابد، صبح كه می روند، جنازه اش را بیرون می آورند و كسی هم نمی دانست علت قضیه چیست. یك آدم غریبی آمد، رفت در آن مسجد بخوابد، مردم گفتند آنجا نرو، این مسجد نمی دانیم چگونه است كه هر كس می آید شب در اینجا می خوابد صبح جنازه اش را بیرون می آورند، زنده نمی ماند. گفت: من دیگر از زندگی بیزارم و از مرگ هم نمی ترسم، من می روم. هر كار كردند گوش نكرد و رفت در آنجا خوابید. ضمنا آدم شجاع و دلیری بود. آن نیمه های شب كه شد صداهای هولناكی از اطراف این مسجد بلند شد: آی تو كی هستی كه آمده ای اینجا؟ الان خفه ات می كنیم، الان ریز ریزت می كنیم؛ یك صداهای مهیبی در آن تاریكی كه زهره شیر می تركید. تا این صداها را شنید، این هم از جا بلند شد و گفت: تو كی هستی؟ صدایش را بلندتر كرد: هر كه هستی بیا جلو، من از مرگ نمی ترسم، من دیگر از این زندگی بیزارم، بیا هر كاری می خواهی بكنی بكن. شروع كرد فریادِ بلندتر كشیدن. یك مقدار كه جلو رفت و فریاد كشید صدای مهیبی از داخل مسجد بلند شد، ناگهان دیوارها فرو ریخت و طلسمهایی كه در آنجا بود شكست و گنجهایی كه در آنجا مدفون بود پیش پای آن آدم فرو ریخت. فردا صبح از آنجا با یك سلسله گنجها بیرون آمد. مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 153 🔻 حکایت مسجد مهمان کش حکایت امروز جادوی ناوهای امریکایی است که مدام از آمدن و کشتن سخن می گویند و منتظرند همه قالب تهی کرده میدان را خالی نمایند؛ واکنش سخنرانی سید حسن نصرالله در نترسیدن از ناوها و بالاتر از آن تدبیر به موقع برای نابودی آنها و همچنین تهدید موشکی یمنی ها علیه ناوگان امریکا در خلیج فارس و دریای مدیترانه همان ابطال السحر حکایت مسجد مهمان کش است که در روزگار و زمانه ما اتفاق افتاده است. 💫 @omid_sadeq