💠خاطره‌ای از اولین برخورد حضوری با استاد اکبرنژاد 🔘با توجه به اینکه بنده طلبه تهران بودم و در فضای قم سخت‌تر دچار استحاله در برخی خمودگی و رکود‌ها می‌شدم لذا همواره از ابتدای ورود به قم به هر جایی که حرف تازه از آنجا شنیده می‌شد سرک می‌کشیدم و همین امر باعث آشنایی بنده با استاد اکبرنژاد و موسسه فقاهت شد. 🔘خیلی دوست داشتم حداقل مِن باب درد دل هم که شده یک با را خدمت ایشان برسم ولی خب توفیق نشد... تا اینکه یک روز در نماز جمعه پردیسان ایشان را از دور دیدم و بلافاصله نزدیک شدم و بعد از سلام علیک و عرض ادب و اظهار خرسندی از فعالیت های موسسه ایشان و توضیح مختصری در خصوص دغدغه ها و فعالیت های شخصی خود...👇 🔘ایشان فرمودند که می‌شود شماره شما را داشته باشم؟! بنده هم در برزخی از تعجب و تحیر سریع گفتم خیر نمی‌شود... و بالا فاصله و قبل از اینکه این جواب منفی بنده حمل بر بی ادبی شود هول هولکی عرض کردم منظورم این است که من باید شماره شما را بگیرم نه شما شماره من را... ایشان لبخندی زدند و فرمودند فرقی نمی‌کند و شماره بنده را در گوشی خودشان ذخیره کردند. 🔘این رفتار ایشان برایم خیلی عجیب بود چون من که همواره از باب علاقه و احساس نیاز سعی می‌کردم شماره افراد خوب و مورد استفاده را بگیرم تا یک پل ارتباطی با آنها داشته باشم معمولا با جواب اکراه آمیز و یا شماره‌های فرعی که معمولا خاموش و خارج از دست‌رس بودند مواجه می‌شدم. ♦️پی‌نوشت: فارغ از تایید و نفی تفکرات و روش استاد اکبرنژاد توصیه می‌کنم آثار ایشان را مطالعه یا حداقل سخنرانی‌ و مواضع ایشان را حتما پیگیری کنید. 👤 #حسین_کاوه ✍️ 🌐 @Peirovir