هدیه یک شاعر محترم و انقلابی و خوش قلم به امام جمعه رشت
« به جنگ اینهمه یاغی سرش را داده
#الداغی
چقدر از این سکوت عالمان شهر بیزارم »
من از گرد و غبار آسمان شهر بیزارم
- من از بوی تعفّن در میان شهر بیزارم ➺
نمیخواهم که با جمع نشسته همسفر باشم
- که از این راحتی در سایبان شهر بیزارم ➺
نمیخواهم بسوزد مسجدی در آتشی دیگر
- که از هر اتفاق ناگهان شهر بیزارم ➺
هنوز از کافه ها شعر " برای " میرسد برگوش
- من از آهنگ برخی ساکنان شهر بیزارم ➺
کجایید ای قلمها ! امتحان سخت در راه است
- که از جاماندههای امتحان شهر بیزارم ➺
نه تنها روسری ... شرم و حیا هم از سر افتاده
- من از این وضع ناجور زنان شهر بیزارم ➺
رگ غیرت به زیر زخمِ تیزی بود و هی میگفت :
- من از آغوشهای رایگان شهر بیزارم ➺
به جنگ اینهمه یاغی سرش را داده الداغی
- چقدر از این سکوت عالمان شهر بیزارم ➺
به ترک فعل مسئولین نگو رأفت ... بگو ذلت !
- که از تحریفهای بزدلان شهر بیزارم ➺
⚘صدای آیت الله از نماز رشت میآید :
- من از کشف حجاب دختران شهر بیزارم ➺
#نجمهپورملکی
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
#حجاب