62216 (1).mp3
23.32M
چه کسی میداند عید شام چیست؟ آه که «یاداوری و گفتن» آن مرا خفه میکند تصور کن که کنار نیزه سر حسین«علیه‌السلام» طبل میزدند و رقص و پایکوبی شد زینب بر شتری ناتوان گریه میکند و چند متر آن‌طرف تر مجلس شادی است و صدای اواز و اهنگ بلند است و رقص و پایکوبی میکنند «تکرار» به اسارت رفتیم مانند اسارت بردگان وارد شام شدیم و دیدیم که عید دارن«خوشحالن و جشن و گرفتن» زنان به سوی عمه ام امدند و شروع کردند به هلهله کردن گریه کرد«حضرت زینب سلام الله علیها» و فریاد زدند«باتمسخر» که گریه کرد در همین حال و به سمت سرش سنگی پرتاب شد شنیدم که عمه ام گفت سرم شکت زنی که عمه ام را زد دیدم که خندید در همین حال حیران ماندم که سر از نیزه افتاده را بگیرم یا کودکان را؟ بعد از اینهمه غم ناگهان سکینه را با اب داغ سوزاند عده ای میرقصیدند و شماتت میکردند عده ای مسخره میکردند عده ای سنگ پرتاب میکردند و عده ای اب داغ بر سر کاروان میریختند خواستم از او حمایت کنم«حضرت سکینه سلام الله علیها» اما کار آسانی نبود شمر طناب دور دستانم را محکم تر کرد صدای اواز و شادی بلند شد و رقص و پایکوبی کردند مردان دور زنان را گرفتند... دیگر کافیست کسی تماشا نکند اواز خوانند و گفتند زینب بدون خیمه و چادر است شنیدم و زجر کشیدم و جان دادم:) ۷:۲۷ـ ²⁷ @PORSEMANs