پرتو اشراق
🔥 اثر بى احترامى به مُهر تربت امام حسین (علیه السلام) 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن ⚜ مرحوم حاج میرزا حسین نورى (رضوان اللّه علیه) فرمود: 📿 یکى از برادرانم مهرى از حضرت سیدالشهداء (ع) داشت که بر آن نماز و سجده مى نهاد و بعد در جیب‌هاى خود مى گذارد چون قبا مى پوشید، جیبهایش پشت رانش مى افتاد!! ☝️🏻والده ام به او گوش زد مى نمود و مى گفت: چرا بى ادبى به تربت آقا سیدالشهداء(ع) مى نمائى شاید روى جیبت بنشینى این مهر بشکند و زیر پایت بماند!! 🧔🏻 برادرم گفت: بلى تاکنون دو مهر به این کیفیت شکسته ام پس متعهد شد که دیگر تربت را در جیب‌هاى پائین قبا نگذارد. 📚 چند روز از این قضیه گذشت والدم در عالم خواب دید که حضرت سیدالشهداء (ع) به دیدن او آمده و در کتابخانه اش نشسته است و اظهار ملاطفت بیش از حد به او نموده و فرمود: 🌹«بگو پسرهایت بیایند تا آنکه من به آنها اکرام بنمایم و جایزه بدهم». 👥👤👥 پدرم پسرهایش را حاضر ساخت و با من پنج نفر بودیم و همه در جلو در اطاق کتابخانه ایستادیم و در نزد حضرت (ع) لباس هاى فاخر و اشیاء نفیسه بود. 🚪حضرت یک یک فرزندان پدرم را صدا زد و بر اندرون اطاق طلبید و جائزه به او مرحمت مى فرمود و از اطاق بیرون مى آمد. 🧔🏻 تا آنکه نوبت به همان برادرم رسید که مهر تربت را پیش از این در جیبش ‍ مى گذاشت آنگاه حضرت نگاه غضب آلودى به سوى او نمود و به پدر فرمود: ▪️«این پسر تو تا به حال دو مهر از تربت قبر مرا در جیبش گذارده و شکسته است چون روى آنها نشسته!!» 🚪سپس قاب شانه اى از ترمه در بیرون اطاق انداخته تا او بردارد او را مثل سایرین به نزد خود نطلبید...!! 🛌 چون پدرم از خواب برخواست خوابش را به مادرم نقل کرد و او پدرم را از این قضیه (مهری که در جیب برادرم بوده و بی احترامی به تربت سیدالشهدا کرده است) مطلع نمود... 🤲🏻 سپس پدرم از درستی این رؤیا و خواب عجیبه تعجب نمود و حمد خداى را بجاى آورد که موجب سَخَت حضرت واقع نشده است. ▪️حسین جان بر سرم باشد هوایت ▪️عزیز فاطمه، جانم فدایت ▪️خوش آن روزى که زوار تو گردم ▪️ببندم بار سوى کربلایت ▪️مقدم شد حسین جان ذاکر تو ▪️فقیر است و به سر دارد هوایت 📗 کرامات الحسینیه، جلد ۱، على مير خلف زاده 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq