🌹 كرامتى از حضرت رضا(ع) و هدایت یک واقفی
👳🏽♂ عبدالله بن مغيره عراقى مى گويد: من به مذهب «واقفيه» اعتقاد داشتم، (و مى گفتم بعد از امام هفتم، امامى نيست) براى انجام مراسم حج به مكه رفتم در آنجا در مورد مذهبم، شك و ترديد نمودم، كنار كعبه خود را به ملتزم (ديوار مقابل در خانه كعبه) چسباندم و گفتم:
🕋 خدايا! تو خواسته مرا مى دانى، مرا به بهترين دينار ارشاد فرما.
🌴 همانجا به قلبم افتاد كه به حضرت امام رضا(علیه السلام) بروم، به مدينه رفته و به خانه آن حضرت شتافتم، و به خادم خانه گفتم:
✋🏻 به مولايت بگو يك مرد عراقى به در خانه آمده است.
👂🏻هماندم صداى امام رضا(ع) را از درون خانه شنيدم دوبار فرمود:
(اى عبدالله بن مغيرة ! وارد خانه شو).
👣 وارد خانه شدم، هنگامى كه آن حضرت، به چهره من نگاه كرد، فرمود:
🌹 «خداوند دعايت را به استجابت رسانيد، و تو را به دين خودش، هدايت نمود».
👳🏽♂✋🏽 گفتم: «اشهد انك حجة الله و امينه على خلقه»:
🔅«گواهى مى دهم كه البته تو حجت خدا، و امين خدا در ميان مخلوقاتش هستى». (۱)
📚 پی نوشت:
۱. باب ما يفصل به دعوى المحق و المبطل...، حديث ۱۳، ص ۳۵۵ - ج ۱.
📚 داستانهاى اصول كافى جلدهای ۲ و ۱، محمد محمدى اشتهاردى.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔
eitaa.com/partoweshraq
🆔
splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#امام_رضا
#داستان_کوتاه