🌟 جواب دندان شکن امام حسن مجتبی به نماینده معاویه در مراسم خواستگاری 📜 هنگامى كه مروان، حاكم مدينه، مأمور شد تا دختر عبدالله بن جعفر را براى يزيد خواستگارى كند، وى با عبدالله تماس گرفته و موضوع را در ميان گذاشت. ✋🏻 عبدالله در پاسخ گفت: اختيار دختران و زنان ما با حسن بن على عليه السلام است، دخترم را از او خواستگارى كن! 🔥 مروان به حضور امام حسن عليه السلام آمد و دختر عبدالله را خواستگارى نمود. 🌹 امام حسن عليه السلام فرمود: هر كس را كه در نظر دارى دعوت كن، تا اجتماع نمايند و من نظريم را بگويم! 👥👥 مروان، بزرگان دو طائفه بنى هاشم و بنى اميه را دعوت كرد و همه آن ها در يك مجلسى اجتماع نمودند، امام حسن عليه السلام نيز حاضر شد. 🔥مروان برخاست و پس از حمد و ثنا چنين گفت: اميرمومنان معاويه، به من فرمان داده تا زينب دختر عبدالله بن جعفر را براى يزيد بن معاويه خواستگارى كنم به اين ترتيب كه: 🔥 ۱. هر قدر پدرش خواست مهريه تعيين كند، مى پذيرم. 🔥 ۲. هر مبلغى كه پدرش بدهكار باشد، بدهى هايش را ادا مى كنيم. 🔥 ۳. اين وصلت موجب صلح بين دو طائفه بنى اميه و بنى هاشم خواهد شد. 🔥 ۴. يزيد بن معاويه همتايى است كه نظير ندارد، به جانم سوگند حسرت و افتخار شما به يزيد، بيشتر از حسرت و افتخار يزيد به شما است. 🔥 ۵. يزيد كسى است كه به بركت چهره او از ابرها طلب باران مى شود. 🔥آن گاه سكوت كرده و در كنارى نشست. 🌹 در اين هنگام امام حسن عليه السلام لب به سخن گشوده و بعد از حمد و ستايش پروردگار فرمود: 🔅۱. اما در مورد مهريه، ما از سنت پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد مهريه دختران و بستگان خويش تجاوز نمى كنيم. 🔅۲. در مورد قرض هاى پدرش، چه موقع زن هاى ما قرض هاى پدرانشان را پرداخته اند كه اين هم يكى از آن ها باشد. 🔅۳. در مورد صلح دو طايفه، دشمنى ما با شما براى خداست و در راه اوست. بنابراين براى دنيا با شما صلح نمى كنيم؛ فانا عادينا كم لله و فى الله فلا تصالحكم للدنيا. 🔅۴. در مورد اينكه افتحار ما به وجود يزيد، بيشتر از افتخار يزيد به ما است، اگر مقام خلافت بالاتر از مقام نبوت است. ما بايد بر يزيد افتخار كنيم ولى اگر مقام نبوت بالاتر از مقام خلافت است، او بايد به وجود ما افتخار كند. 🔅۵. اما اينكه گفتى به بركت چهره يزيد، از ابرها باران طلبيده مى شود، چنين چيزى درست نيست مگر در مورد محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله). 🌹حضرت در ادامه افزود: نظر ما اين شده است كه دختر عبدالله را به ازدواج پسر عمويش قاسم بن محمد بن جعفر درآوريم، و من هم اكنون او را همسر قاسم قرار دادم و مهريه اش را زمين مزروعى خود كه در مدينه دارم تعيين نمودم و همان زمين زراعتى زندگى آن ها را نيز تامين مى كند و ديگر نيازى به ديگران نيست. 📜 مروان مايوس شده و ماجرا را براى معاويه نوشت، معاويه گفت: ما از آن ها خواستگارى كرديم. جواب منفى به ما دادند، اما اگر آن ها از ما خواستگارى كنند، جواب مثبت خواهيم داد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۱۹ و ۱۲۰. 📗 تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبى عليه السلام، عبدالكريم پاك نيا 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq