🌴 روایت شده که وقتی خالد بن‌ ولید با لشگر خویش امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) را در اراضی خود دید، اراده جسارتی نمود! ➰ آن حضرت او را از روی اسب پیاده کرد و به جانب آسیای حارث بن کلده کشانید، میله آهنین آن آسیاب را بیرون آورد و مثل طوقی بر گردن او انداخت، تمامی اصحاب خالد از آن حضرت ترسیدند خالد نیز آن حضرت را قسم داد که: مرا رها کن!! 🔨 حضرت او را رها کرد، در حالی که آن میله آهنین مثل قلاده به گردن او بود، تا این که نزد ابوبکر رفت، ابوبکر آهنگر را فرمان داد تا طوق را از گردن خالد بیرون کند! 🔥 آهنگر گفت: ممکن نیست مگر این که به آتش بریده شود و خالد تاب آهن گداخته را ندارد و هلاک می شود و همچنان آن قلاده بر گردن خالد بود و مردم از دیدن او می خندیدند!! ⏳تا حضرت امیرالمومنین علی (علیه السّلام) از سفر خویش برگشتند، پس به نزد آن حضرت رفتند و شفاعت خالد را نمودند آن حضرت قبول فرمود و آن طوق را مثل خمیر قطعه قطعه کرد و بر زمین ریخت. 📚 منتهی الامال، ج ١، ص ۶٩. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq