به چشم خويش ديدم ماه را از جاي خود كندند ز هر سو در بيابان عطر مشك و بوي عود آمد بيابان بود و من، اما چه مهتاب دلارايي ! بيابان بود و من، اما چه اخترهاي زيبايي ! بيابان رازها دارد، ولي در شهر ،آن اسرار، پيدا نيست بيابان نقش‌ها دارد كه در شهر آشكارا نيست كجا بوديد اي ياران؟! كه ديشب آسماني‌ها زمين "مكه" را كردند گلباران ولي گل نه، ستاره بود جاي گل زمين و آسمان "مكه" ديشب نورباران بود هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود * روانت شادمان بادا ! كجايي اي عرب اي ساربان پير صحرايي؟ كجايي اي بيابانگرد روشن راي بطحايي؟ كه اينك بر فراز چرخ، يابي نام "احمد" را و در هر موج بيني اوج گلبانگ "محمد" را "محمد" زنده و جاويد خواهد ماند "محمد" تا ابد تابنده چون خورشيد خواهد ماند جهاني نيك مي‌داند كه نامي همچو نام پاك "پيغمبر" مؤيد نيست و مردي زير اين سبز آسمان، همتاي" احمد" نيست زمين ويرانه باد و سرنگون باد آسمان پير اگر بينيم روزي در جهان نام "محمد" نيست 🌸 شاعر: مرحوم مهدی سهیلی