۱ (ذکر دیر راهب) عاشقِ حسین گردید،یک راهبِ نَصرانی با عشقِ حسین بِنمود،روشن دلِ ظُلمانی از دِیر نظر می کرد،دید آن که در آن وادی یک عده تبهکارند،با جمعِ اسیرانی رأسی به سر نی دید،در دست جفاکاران وادی شده همچون روز،از آن سر نورانی با دادن زر بستاند،آن سر منور را تا آن که برد در دیر،ساعتی به مهمانی با آب و گلاب او را،می شست و سرشک از چشم می ریخت ز سوز دل،از دیده ی بارانی الغرض مسلمان شد،گفتا به سر اطهر می باش تو شاهد بر،این گونه مسلمانی یا رب به حسین و هم،یاران و محبانش بر ما و مقدم بخش،روحیه ی ایمانی زمینه:ای تشنه لب عطشان،مظلوم حسینم وای @nohe_sonnati