هدایت شده از 
آرایشگاه داشتم یه خانم مُسن مشتری ثابتم بود هر وقت میومد انگار عروسی دعوت بود همیشه میگفتم چقدر دلش جوونه که اینهمه به خودش میرسه انصافا پول خوبیم بابت ارایشش میداد یه روز که رو صندلی دراز کشیده بود و من ارایشش میکردم گوشیش زنگ خورد موبایلش رو برداشت تا ببینه کیه که در کمال ناباوری عکس شوهرمو روی گوشیش دیدم ریجکت کرد و پیام نوشت براش که، کم کم تمومم میام و لبخند زد من حسابی شـ.ـوکه بودم که همون لحظه.....👇 https://eitaa.com/joinchat/1811742879Cd079f4eac9