🔖 قسمت قبل | علم الهی ۳ 🧩 ب) علم پیشین مغایر متصل | مشائیان 📌 برخی از متفکران علم پیشین مغایر منفصل برای خداوند قائل اند؛ اما صدرالمتألهین آن را به کلی مخدوش میداند. بنابراین ما از توضیح آن صرف نظر میکنیم. 🔻 اما علم پیشین مغایر متصل را که منسوب به فلاسفه مشائی پیش از اسلام است، ابن سینا در آثار خود بسیار دقیق و عمیق پرورده است. در این تصویر، علم پیشین خداوند به اشیاء حصولی ارتسامی است، همانند علم ما به اشیاء. همان طور که علم ما به هر شیئی صورت ذهنی آن شی است که خود شیئی است مغایر نفس و عارض آن، علم پیشین خداوند به هر شیئی نیز صورت ذهنی عقلی آن شی است که خود شیئی است مغایر وجود خداوند و عارض آن. این صورت را صورت الهی می گویند پس صور الهی عرض اند همان گونه که صور ذهنی ما عرض اند. از همین رو، با اینکه مغایر وجود خداوندند، متصل به آن اند نه منفصل از آن آری از این جهت تفاوت هست که صور ذهنی ما از اشیاء پسین و انفعالی و مسبوق به وجود اشیاءاند برخلاف صور الهی که پیشین اند و از طریق علم خداوند به خودش حاصل آمده اند نه از طریق وجود اشیاء. 🔹 اینکه صور الهی همانند صور ذهنی ما عرض اند ایجاب نمی کند که آنها هم، همانند صور ذهنی ما، سبب تكامل موضوع خویش یعنی سبب تکامل وجود خداوند، باشند؛ زیرا به رغم اینکه اعراضی که ما با آنها سروکار داریم همواره با سه ویژگی همانند صور ذهنی برجسته همراهاند ۱. آنها عارض بر موضوع اند؛ یعنی واقعیاتی مغایر واقعیت موضوع و حال در آن اند ۲. موضوع آنها فى نفسه فاقد کمال آنهاست؛ یعنی نه واجد شخص آن کمال است و نه واجد آن کمال به نحو اعلی و برتر) ۳. موضوع آنها با عروض آنهاواجد کمال آنها می شود؛یعنی عروض آنها بر موضوع ، سبب کامل شدن آن است. مع الوصف از سه ویژگی، فوق فقط ویژگی اول مقوم عرض بودن عرض است. بنابراین همین که واقعیتی عارض موضوعی باشد کافی است برای اینکه عرض باشد؛ هرچند موضوع آن فى نفسه واجد کمال آن باشد. اکنون با توجه به اینکه خداوند واقعیتی است یگانه صرف و بسیط محض که به نظر ابن سینا و همفکران او هم فاعل و ایجاد کنندۀ صور ذهنی عقلی اشیاء پیش از وجود خود آنهاست و هم خود، قابل این صور، است میتوان دریافت که صور مزبور، یعنی صور الهی عرض‌اند اما نه مانند سایر اعراض؛ زیرا عروض این صور بر خداوند، او را کامل نمی کند؛ یعنی چنین نیست که، خداوند با عروض آنها کمالی مفقود را دارا شود به این معنا که وجودش به نحوی است که خود به خود و بدون احتیاج به غير مبدأ علم به همه اشیاء یعنی مبدأ صور اشياء است؛ بنابراین واجب بالذات از آن جهت که واجب بالذات است عالم به اشیاء است. ✍ صدر المتألهین گرچه تصویر ابن سینا از علم پیشین مغایر را به سبب دقت و ظرافتش می‌ستاید و اشکالات فلاسفه پس از وی را بر آن مردود می‌داند به سبب اشکالات دیگری که خود بر آن وارد کرده است آن را نمی پذیرد؛ اما نه به این معنا که اساساً این نوع علم را منکر است و فقط به علم مع الفعل و علم پیشین ذاتی قائل است؛ زیرا او علم پیشین مغایر را لازمه علم پیشین ذاتی و انکارناپذیر می‌داند و به صراحت از آن دفاع می‌کند و می‌گوید که از بساطت محض خداوند به ضميمة قاعدة البسيط الحقيقة كل الاشياء علم پیشین ذاتی او ثابت می‌شود و از علیت او برای اشیاء به ضمیمه قاعده العلم بالعلة يوجب العلم بالمعلول صور الهی، که علم پـیشین مغایرند، ثابت می‌شوند‌ و چون هر دو قاعده درست‌اند خداوند واجد هر دو نوع علم است. 📘 ، درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج۳، ۳۵۰ - ۳۵۵ 📚 | 📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات