😳😳 🔆🔆مردي مرد ديگري را كشت ، برادر مقتول را نزد عمر برد، عمر به وي دستور داد قاتل را بكشد، برادر مقتول قاتل را به قدري زد كه يقين كرد او را كشته است. 💥اولياي او را برداشته به خانه بردند و چون رمقي در بدن داشت به معالجه‌اش پرداختند و پس از مدتي حالش خوب شد. برادر مقتول چون قاتل را ديد دوباره او را گرفت و گفت: تو قاتل برادر من هستي بايد تو را بكشم، مرد فرياد برآورد تو يك بار مرا كشته‌اي و حقي بر من نداري. 💥مجددا نزاع را به نزد عمر بردند، عمر دستور داد قاتل را بكشند... ادامه داستان👇 🤔🤔🤔ادامه داستان🤔🤔🤔