😃😉 اخر شب رفتیم دیدیم باز هم دو تا دختر خانوم دیگه نشستن سر مزار شهید. گفتم:درسته این شهید حاجت ازدواج میده؟ اون دوتا خانوم گفتن بله😍 گفتم شما هم همین حاجتو دارید؟ به هم نگاه کردن لبخند زدن چیزی نگفتن🙃 گفتم خانومهای محترم منو دوستمو میپسندید ؟ اون بیچاره ها مات و مبهوت به ما نگاه میکردن منم خیلی جدی گفتم.......🤦‍♂🤦‍♂ بیا علت بوجود آمدن این داستان رو بخون 😁👇👇 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3277914155C214bf83a59