💢جامعیت دین اسلام 💢 @Porseman_channel جامعيت دين از مباحث مهم و اصيل فلسفه دين و كلام جديد است كه مي‌تواند در مورد هر ديني مطرح باشد، مثلاً درباره دين اسلام بحث جامعيت تحت عناوين مختلف از قديم الايام ميان مفسرين، حكما و متكلمين رايج بوده است. در مورد جامعیت دین دو دیدگاه وجود دارد: الف: دیدگاه حداكثري نسبت به جامعيت دين دين جامع همه علوم و معارف بشري است و در همه عرصه‌هاي زندگي مادي و معنوي، همه مسايل نظري و عملي را در سطح كلان و جزيي بيان مي‌كند و تعاليم آن ما را از هرگونه تلاش فكري در شناخت انسان و جهان و ابعاد مختلف زندگي بي‌نياز مي‌كند. و لذا دين نظام‌هاي لازم جهت اداره جامعه را در بر دارد و مي‌توان علوم اجتماعي، سياسي و تجربي نظير جامعه شناسي، روان شناسي، اقتصاد، علم سياست، فيزيك و شيمي و حتي علوم كامپيوتري و... را از دين استخراج كرد. در نقد اين رويكرد افراطي به جامعيت دين به طور اختصار مي‌توان گفت: دين نمي‌تواند در همه عرصه‌هاي زندگي مادي و معنوي، همه مسايل نظري و عملي را در سطح كلان و جزيي بيان كند و جامع همه علوم و معارف بشري باشد و بتوان علوم انساني و تجربي را از دين استخراج نمود؛ چرا كه لازمه معارف بشري به علّت تأثير محدوديت‌هاي تاريخي، اجتماعي، زباني و معرفتي انسان، خطاپذيري است در حالي كه دين الهي كه از محدوديت‌هاي مذكور مصونيت داشته، داراي ويژگي حقانيت و خطاناپذيري است و به این جهت نمي‌تواند با علوم و معارف بشري هم آهنگ و همراه باشد؛ زيرا در صورت بطلان فرضيه‌ها و داده‌هاي عقلاني بشر يا بايد دين را تأويل برد و يا قايل به بطلان آن شد. افزون بر آن كه خود معارف و علوم بشري نيز با يكديگر ناسازگاري‌هاي فراواني دارند. به عنوان نمونه برخي از دين‌داران ساده انديش براي اين كه به گمان خود از قافله پرشتاب علم عقب نمانند، سعي در تطبيق باورهاي ديني بر داده‌هاي علوم تجربي ـ كه از سطح فرضيه فراتر نيستند ـ كرده‌اند. براي مثال مراد از آسمان‌هاي هفتگانه مورد اشاره قرآن را فلك‌هاي نه گانه هيئت بطلميوس به شمار آورده، براي تكميل عدد، عرش و كرسي را نيز به آنها افزوده‌اند! باطل شدن فرضيه‌هايي همچون فرضيه افلاك نه گانه، روشن كرد كه چنين تلاش‌هاي عجولانه‌اي براي هم‌آهنگ جلوه دادن دين و علم، بزرگ‌ترين ضربه را بر پيكره دين وارد خواهد ساخت. از سوي ديگر اگر قايل شويم دين همه مسايل نظري و عملي را در سطح كلان و جزيي بيان كرده با جاودانگي آن در تضاد است؛ زيرا رمز جاودانگي قرآن آن است كه خود را در قالب مخصوص و برنامه‌اي محدود محصور نمي‌سازد و جزئيات وبرداشت متناسب به زمان و مكان را به انديشمندان دين مي‌سپارد كه متناسب با شرايط و دگرگوني‌ها، از آن قالب‌هاي كلي استخراج كنند. ب: ديدگاه حداقلي به جامعيت دين به اعتقاد اين گروه تنها وظيفه دين ارائه رهنمودهايي براي رسيدن به سعادت و كمال اخروي انسان است. و مدعي‌اند دين براي اداره شئون دنيوي نيامده است و اساساً كاري به دنياي انسانها ندارد و جامعيت دين را در اين مي‌دانند كه آن چه در هدايت به كمال و سعادت اخروي انسان نقش دارد در اختيار بشر قرار دهد و امّا چگونگي شناخت علوم انساني و تجربي، تشكيل حكومت، روش اداره حكومت، چگونگي مبارزه با مشكلات و مفاسد اجتماعي، مهار قدرت سياسي در جامعه ديني، چگونگي ايجاد عدالت اجتماعي و دهها پرسش ديگر از قلمرو دين خارج است و اين آدمي است كه بايد بدون استمداد از آموزه‌هاي ديني خود با سامان‌دهي مناسبات اقتصادي، سياسي، و... جامعه بپردازد. و دين در اين زمينه‌ها تنها به كليات بسنده كرده و از راهكار معين پرهيز كرده است و در صورتي كه به تدبير امور دنيوي و تنظيم معيشت و تعيين نظام بپردازد خود نيز دنيوي و ايدئولوژيك مي‌شود و اين با جاودانگي آن در تضاد است.